خبرگزاری حوزه | در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، سیاست خارجی آمریکا از یک برهنگی آشکار برخوردار بود (سیاست عریان).
به نظر می رسد این برهنگی سیاسی نشأت گرفته از نظریه اول آمریکا (First America) باشد. ترامپ اعتقاد دارد بنیان گذاری پایه های هژمونی بیش از همه بایستی در داخل ایالات متحده آمریکا صورت پذیرد.
به نظر می رسد سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ از اتاقهای فکر منظم و سیستماتیک برخوردار نیست. جدایی بعضی از جمهوری خواهان نظیر وزرای خارجه، دفاع و مشاور امنیت ملی و سازمان سیا از ترکیب کابینه ترامپ نشان از درهم ریختگی و تشتت آرا دارد. سیاست عریان و نگاه نژادپرستانه دونالد ترامپ و درجه بندی شهروندان آمریکایی بحران جدی اجتماعی پدید آورده است. به نظر می رسد این نوع نگاه در ایالات متحده آمریکا نهادینه شده است که هر از گاهی به دلایل مختلف چهره می نماید و نافرمانی های مدنی به دنبال می آورد.
حال باید دید این سیاست عریان دارای چه مشخصاتی هست و در صورت پیروزی ترامپ و یا بایدن به کجا خواهد انجامید؟ توجه به سه مقوله اساسی در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در دوره ترامپ: ۱- توجه به اروپا ۲- نگاه به شرق آسیا ۳- چشم انداز رابطه با غرب آسیا و به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس از اهداف اصلی بررسی در این نوشتار خواهد بود.
توجه به اروپا
باید گفت بر خلاف ادوار گذشته که سیاست خارجی آمریکا در رابطه با اروپا سیاست ائتلاف سازی و سیالیت سیاست رهبری آمریکا در جهان (هژمونی) بود در دوره ترامپ یک گسست اساسی ایجاد شده است. از ویژگیهای دوره ترامپ می توان به بی اعتنایی او به اروپای متفرّق اشاره کرد. بیان وزیر خارجه و وزیر دفاع آلمان در چند روز اخیر موید این موضوع است که ما در اروپا باید روابط جدیدی در رابطه با ایالات متحده آمریکا تعریف کنیم. تلاش برای جدایی بین کشورهای اروپایی بویژه E۳ (آلمان، فرانسه و انگلیس) از ویژگیهای این سیاست بوده است. ایالات متحده آمریکا با وضع تعرفه گمرکی بر کالاهای صادراتی اروپایی به آمریکا میدان بازی تجارت دو جانبه را تا حدودی مسدود کرده است. خروج از موافقت نامه آب و هوایی پاریس ضربه دیگری به حیثیت اروپا بوده است.
سیاست یک جانبه گرایی ایالات متحده آمریکا در دوره ترامپ همانند دوره بوش پسر در برابر مسائل بین المللی از شاخصهای جمهوری خواهان بوده است. بوش پسر می گفت اروپا می تواند با ما مذاکره کند نظراتش را بگوید اما ما کار خودمان را انجام می دهیم. حمله به عراق بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد همانند خروج آمریکا از سازمان بهداشت جهانی و موافقت نامه آب و هوایی پاریس توسط ترامپ است. از دیگر شاخصهای دوره ترامپ عدم تقویت ناتو در میدان بازیهای سیاسی و نظامی بوده است در حالی که در ادوار گذشته صدای نفس کشیدن ناتو تا پشت مرزهای شرق اروپا (روسیه) شنیده می شد. اروپای قرن بیست و یکم می خواهد که در تعیین معادلات جهانی بر خلاف قرن ۱۹ و۲۰ تاثیرگذار عمده باشد. طبیعی است که آمریکا در این راستا می تواند در قالب ناتو کمک کننده بزرگی برای اروپا باشد اما سیاست خارجی آمریکا اول دونالد ترامپ و عدم تلاش جهت تقویت اروپا در ایجاد ائتلاف رهبری جهانی پایه های بدبینانه آمریکای ترامپ به اروپا را بر ملا نمود. اروپا در راستای حفظ منافع خود و ایالات متحده آمریکا در دوره اوباما تلاش بسیاری در جهت برگزاری مذاکرات هسته ای با جمهوری اسلامی ایران از خود نشان داد. سیاستهای اروپایی اوباما دادن امتیازات محدود به این کشورها در جهت پذیرش رهبری جهانی ایالات متحده از سوی آنان بوده است (هژمونی جهانی). آمریکا با خروج از توافق نامه برجام سستی آن را به نمایش گذاشت و اینکه ایالات متحده آمریکا در یک نگاه کلی تنها به منافع خود چشم داشته و نسبت به منافع اروپا توجهی ندارد. کوشش ایالات متحده آمریکا در ایجاد شکاف در اتحادیه اروپا بخصوص در ماجرای برکزیت، مثال بارزی از این تلاش است. طبیعی است خروج انگلستان از اتحادیه اروپا به زیان مردم اروپا و شکست چوبهای اتحاد خواهد بود.
نگاه به شرق آسیا
بر اساس همان سیاست اول آمریکا ترامپ روابط سیاسی و اقتصادی با شرق آسیا دچار نوعی آشفتگی شده است. ایجاد محدودیت برای برخی شرکتهای چینی ثمره این آشفتگی است. ایجاد تعرفه های سنگین بر واردات از چین نشانه شکست در روابط اقتصادی دارد. طبیعتا شکست در این زمینه سرآغاز شکست های دیگر در زمینه های سیاسی و نظامی را هم به دنبال دارد. تلاش چین برای احیای جاده ابریشم قدیم و کمربند جاده و همراهی فدراسیون روسیه در سازمان شانگهای برای مقابله با این تلاش یکه تازانه ترامپ در زمینه اقتصادی است. به نظر می رسد چین در شرایط کنونی خیلی اشتیاق ابر قدرت بودن با توجه به هزینه های آن را ندارد. جدا سازی اقتصاد چین از انجام معاملات با دلار ضربه هولناکی به اقتصاد ایالات متحده خواهد بود. عقد قرارداد ۲۵ ساله با جمهوری اسلامی ایران با توجه به ظرفیتهای بالقوه اقتصادی و انسانی این کشور می تواند آسیب های جدی به اقتصاد آمریکا و اروپا وارد نماید.
چشم انداز رابطه با غرب آسیا
آنچه که به نظر می رسد برای ترامپ در داخل ایالات متحده آمریکا و کشورهای متحد نوعی موفقیت محسوب شود نوع رابطه با غرب آسیا و شمال آفریقا است. از جمله شاخصهای این سیاست خارجی ترامپ می توان به: تقویت بنیان های سیاسی رژیم صهیونیستی (فشار به کشورهای عربی جهت عادی سازی روابط با این رژیم، انتقال پایتخت از تل آویو به بیت المقدس، به رسمیت شناختن تسلط رژیم صهیونیستی بر بلندی های جولان)، فشار حداکثری تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران، خروج از برجام، ایجاد بازار گسترده و پر سود فروش اسلحه به کشورهای عربی خلیج فارس می باشد.
دونالد ترامپ با سیاست حمایت از رژیم صهیونیستی به شکلی ویژه گامهای موثری در برخورداری از حمایتهای لابی صهیونیسم برداشت. وجود یک یهودی در ساختار خانوادگی ترامپ توانسته است در تقویت مناسبات موثر باشد. کمکهای آمریکا به رژیم صهیونیستی در ادوار مختلف در شکل وام های بلا عوض و تجهیز و تقویت بعد نظامی آن رژیم بوده است در حالی که در این دوره به تقویت بنیان های اساسی ساختار سیاسی انجامیده است. انتقال سفارت از تل آویو به بیت المقدس، عادی نشان دادن اشغالگری سرزمینهای فلسطینی، به رسمیت شناختن حق حاکمیت بر بلندی های جولان که در سال ۱۹۶۷ توسط ارتش رژیم صهیونیستی تصرف و اشغال شد و اخیرا فشار به کشورهای عرب غرب آسیا و شمال آفریقا در برقراری روابط با این رژیم مثال هایی از این حمایت ها است.
خصوصیت فردی ترامپ که یک تاجر در سیستم اقتصادی ایالات متحده آمریکا بوده است باعث شد که شرکتهای سازنده تسلیحات در این دوره به سود سرشار چشم بدوزند. نقش یک ویزیتور یافتن در دیدار با ولی عهد عربستان و تبلیغ ادوات نظامی حکایت از این خصلت اقتصادی دارد. قرارداد های کلان اقتصادی و معامله ۱۱۰ میلیارد دلاری در سفر نخستین او به عربستان سعودی، ثمره این نوع نگاه به غرب آسیا و کیسه های انباشته از دلار کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس است.
از نشانه های بارز برهنگی سیاست خارجی دولت جمهوری خواه دونالد ترامپ فشار حداکثری تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران می باشد، اما باید دانست که این فشارها سابقه ۴۰ ساله دارد که با اشغال سفارت آمریکا در تهران آغاز و در دوره اوبامای دموکرات به اوج خود رسیده بود. پیشنهاد آغاز دوره جدید مذاکرات هسته ای با ایران نشان از فرو ریزی دیوار تاثیر تحریم ها بر علیه جمهوری اسلامی ایران بود. اروپا به دنبال ایجاد روابط با جمهوری اسلامی ایران جهت استفاده از بازار ۸۰ میلیونی بوده و کوشش های تروئیکای اروپایی که گاهی نقش پلیس خوب و گاهی نقش پلیس بد را بازی می کرد در این راستا ارزیابی می شود.
کدام یک، انتخاب بایدن یا ترامپ
انتخاب مجدد دونالد ترامپ ادامه سیاستهای دور اول ریاست جمهوری او خواهد بود: تقویت بنیان های سیاسی رژیم صهیونیستی، فروش اسلحه، تحریم های حداکثری ایران خواهد بود.
انتخاب جو بایدن دموکرات که معاون رئیس جمهور اوباما بوده است می تواند ادامه سیاستهای اوباما با تغییرات جزیی در روشها و تاکتیک های عملکرد باشد. دموکرات ها به سیاست چماق و هویج به شدت اعتقاد داشته و دارند. طبیعی است که این طرز تفکر از طرف بایدن ادامه پیداکند. احتمالا بایدن در صورت انتخاب به برجام باز خواهد گشت ولی از اجرای تعهدات به بهانه مبارزه با تروریسم و حقوق بشر و سیاست های بازدارندگی موشکی ایران سر باز خواهد زد. او بر گزینه مذاکره پای خواهد فشرد و تمام تلاشش را بر محدود ساختن توانمندیهای نظامی و موشکی خواهد گذاشت، در حالی که شمشیر داموکلس حقوق بشری را هم چنان بالا نگاه خواهد داشت. این کنترل سیاست موشکی و بازدارندگی دفاعی ایران حرکتی در جهت بدست آوردن رضایت اعراب حاشیه خلیج فارس و رژیم صهیونیستی خواهد بود گرچه روش دموکرات ها همیشه برای گرفتن امتیازات بیشتر از عربها مسئله حقوق بشر بوده و خواهد بود. بایدن در صورت انتخاب مجبور خواهد بود سیاست دو کشوری فلسطینی – صهیونیستی را دوباره اعلام و در راستای آن تلاش کند. چرا که خود مهمترین همکار اوباما در پیگیری این مسئله بوده است. جو بایدن در صورت انتخاب به سوی یک هماهنگی و ایجاد ائتلاف و اجماع سازی با کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی ایران برخلاف دوره ترامپ پیش خواهد رفت. از شاخصهای این ائتلاف و اجماع سازی تقویت رژیم صهیونیستی، مسئله حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، اسلام هراسی و تابلوی همگرایی جهانی خواهد بود. جو بایدن در صورت ورود به کاخ سفید قدمهای موثری در جهت تقویت ناتو بر خواهد داشت به نظر می رسد ناتو حضور موثرتر در افغانستان و عراق و شرق اروپا تا همسایگی فدراسیون روسیه خواهد داشت. البته نباید فراموش کرد جو بایدن نمایشی از دوستی با اسلام برپا خواهد نمود آن گونه که سلفش اوباما نشان داد چرا که این عمل محصول اتاق فکر دموکرات ها بوده است.
جمهوری اسلامی ایران و انتخابات آمریکا
انتخاب دوباره ترامپ و یا برگزیده شدن بایدن به ریاست جمهوری شرایط متفاوتی را در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار خواهد داد. طبیعی است تفاوت بسیار جزیی در روش دو حزب در رابطه با ایران خواهد بود گرچه نگارنده حتی به این مقدار تفاوت هم باور ندارد.
سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در مورد جمهوری اسلامی ایران در هر دو حزب یکسان است و وجه تمایزی میان آنها وجود ندارد. شرطی کردن سیاست خارجی و اقتصاد ایران از سوی جناحهای سیاسی در داخل کشور آسیبی است که زیانهای بسیاری برای منافع ملی ایران در پی دارد. این عمل موجب ایجاد ضعف شدید اقتصادی در میدان کسب و کار و تولید خواهد شد. جمهوری اسلامی ایران می تواند بدون توجه به حاکمیت هر کدام از دو جناح حاضر در انتخابات آمریکا روشهای زیر را برای سیاست داخلی خود بکار ببندد: دوری از اقتصاد تک محصولی که منجر به دولت رانتیری شده است. روی آوری به اقتصاد مقاومتی و تکیه بر ظرفیتهای انسانی، تقویت موسسات دانش بنیان برای شناخت نیازمندیهای داخلی، طبیعی است که استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی و فرهنگی را به دنبال خواهد داشت چرا که رابطه آنها یک رابطه دو سویه است. نکته ای که در این جا باید اذعان داشت پیوستگی سیاستهای داخلی و خارجی هر کشور است این پیوستگی می تواند موجب ترقی و یا تنزل جایگاه بین المللی آن کشور باشد. آنچه که در عرصه نظام بین الملل برای هر کشوری مهم و تاثیرگذار است توانایی های قابل عرضه در جامعه بین الملل است. در بعد سیاست خارجی در رابطه با انتخابات ایالات متحده آمریکا تیتر وار مطالبی عرضه می دارم: سیاست خارجی اگرچه محصول اتاقهای فکر نظام و حاکمیت است اما با ورود دولتهای مختلف به عرصه اداره جامعه با مشی های متفاوت تاثیر مهمی در نگاه جامعه بین الملل دارد. به نظر می رسد جدایی از دیپلماسی انفعال و روی آوری به دیپلماسی فعال مبتنی بر عزتمندی، حکمت و مصلحت از جمله راههای ترقی و تعالی نظرات بین المللی نسبت به کشور باشد. سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی با توجه به روابط گسترده اقتصادی در سطح بین المللی ضرورت برخورداری از یک دیپلماسی فعال اقتصادی را اقتضا می کند. این نوع تحرکات می تواند از ایجاد بن بستهای تحریمی جلوگیری نماید. با توجه به روشها و تاکتیک های بایدن و یا ترامپ در صورت انتخاب جمهوری اسلامی ایران باید راه حلهای لازم جهت رویارویی با آنها را داشته باشد. به نظر می رسد در صورت پیروزی ترامپ چرخش یه سوی روابط سیاسی، اقتصادی قوی و برابر با چین و سازمان شانگهای می تواند گره گشا باشد اما در صورتی که بایدن دموکرات به کاخ سفید راه یابد بایستی برای فاصله گذاری بین اروپا و آمریکا و جلوگیری از ائتلاف و اجماع سازی بین المللی بویژه با سه کشور اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) تلاش کرد. سیاست جمهوری اسلامی ایران در مواجه با ریاست جمهوری بایدن با توجه به احتمال بازگشت به برجام بایستی براساس سیاست گام متقابل باشد چراکه سیاست های بایدن می تواند ادامه سیاستهای اوباما باشد البته با تغییرات جزیی در عملکردها.
دموکرات ها تلاش دارند رابطه خود را با اسلام دوستانه نشان دهند لذا از این روش جهت جذب کشورهای ضعیف اسلامی و عربی بهره می برند آشکار سازی قبح روابط با رژیم صهیونیستی می تواند از کارکرد های سیاست خارجی ایران باشد. دموکرات ها با استفاده از ایران هراسی کوشش خواهند کرد تا اعراب حاشیه خلیج فارس و شمال آفریقا را در مجموعه دوستان خود نگاه دارند دستگاه دیپلماسی ایران می تواند با استفاده از عواطف و اخوت اسلامی با کشورهای مسلمان و عرب از فاصله میان دموکرات ها و کشورهای محافظه کار استفاده بهینه داشته باشد. ادامه روش ترامپ در ترغیب کشورهای عربی به عادی سازی و در حقیقت آشکاری سازی روابط پنهانی اعراب و رژیم صهیونیستی با ورود بایدن به کاخ سفید شدت بیشتری خواهد گرفت. و کلام آخر اینکه جمهوری اسلامی ایران باید بتواند از تغییر شرایط در صورت اتفاق بهترین بهره برداری سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را داشته باشد.
سید شمس الدین اخلاقی